کارنکارن، تا این لحظه: 15 سال و 5 روز سن داره

کلنل کارن

آرایشگاه با گریه زاری

بالاخره کارن خان بعد از چند ماه تونستیم موهاتو کوتاه کنیم اون هم با کلی گریه زاری. انگار توی آرایشگاه داشتن شکنجه ات می کردن. نمی دونم با این وضعیت آراییشگاه رفتن تو باید چه کار کنم.الان 9روزه از بابایی دور شدیم هرچند تو هر بار که باهاش حرف می زنی انگار همین دم دره و ازش میخوای برات آدامس موزی بخره بیاره. مامان جون یا به قول خودت مامان منصور همش میگه وای وقتی کارن بخواد بره چکار کنیم.بابات هم خیلی دلش تنگ شده. باید زودتر برگردیم. ...
29 تير 1390

كارن عين خيالش نيس

الان 8 روزه كارن و مادرش رفتن شهرستان. دلم برا هر دوشون خيلي تنگ شده اما اون طور كه شنيديم كارن خان عين خيالش نيس. چون دور و برش خيلي شلوغه.تازه با بابابزرگش آرايشگاهم رفته ، اونم بعد از 6-7 ماه. ...
28 تير 1390

کارن حوصلش سر رفته

این چند روزه رفته بودیم پاوه. بابابزرگ کارن تصادف کرده بود و حالش بد بود اما خدا رو شکر الان خوب شده و برگشته خونه. خیلی استرس کشیدیم روزای بدی بود. هرچند به کارن خیلی خوش گذشت. با بچه های عموش اینقدر بازی کرد که حتی شبا حاضر نبود بخوابه و باید به زور می خوابوندیمش. شب آخری که اونجا بودیم دو تا از دخترعموهاشو دیوونه کرده بود. نمیذاشت بخوابن.بساطی داشتیم.به زور و با گریه خوابوندمش. اما بمیرم برای بچه ام از وقتی برگشتیم حسابی تنها شده.حوصلش سر می ره. هوا هم که قدرت خدا به حدی گرمه که ادم جرات نمی کنه از خونه بیرون بره.  کارن این روزا حرف زدنش خیلی بهتر شده. داره کلمه های بیشتری میگه و فعلای یک کلمه ای رو به کار می بره.وقتی داشتیم می رفت...
12 تير 1390

حرفای بابایی برای تو

تا بابا نشده بودم نمی دونستم بابا شدن چه حسی داره الان کارن! تو رو نه پسرم که جزیی از خودم می دونم. هر چی هم نگات می کنم حس می کنم هادی ساعی جلوی چشممه. بابا آرزوم اینه که تو ورزشکار بشی و قهرمانی المپیکتو ببینم. 19سالگی هم زنت میدم.نمیذارم هم از پیشمون بری.گفته باشم بهت
2 تير 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کلنل کارن می باشد